در وصیت خود نوشته بود خدایا تو میدانی که همواره آماده بودم آنچه را تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود».
خواندهام که امضایش این بود من کان لله کان الله له.هر که برای خدا باشد، خدا برای اوست.»
او به زیبایی قهرمان را فردی غالب بر خویش معنا کرد و به زیبایی دنیا و زندگی را توصیف کرد چه چیزهایی برای ما میماند؟ و چه چیزهایی برای ما نمیماند؟ آدمها بعضی وقتها اشتباه میکنند و غافلند، واقعا ما انسانها غافلیم؛ این درجه که بر دوش من است تا کی برای من میماند؟ حداکثر تا زمانی که خدمت میکنم، چه رسد به اینکه بازنشسته شویم. جوانی هم که نشاط به انسان و شادابی به زندگی میدهد آن هم بعد از مدتی نخواهد بود. ثروت و مال و منال همه بعد از مدتی از دست خواهند رفت تازه آنها که خیلی نگهدارش هستند، هیچ نمیماند، جز کرباسش! اما همین ما انسانها گول زندگی را میخوریم و ممکن است کل تلاشهای ما برای همین چیزهایی باشد که از بین میرود. در حالی که در این گذر زمان چیزهایی بهدست میآید که میتوان نگه داشت».
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در سال 1323 در شهرستان درگز شمال خراسان رضوی دیده به جهان گشود. در سال 1343 وارد دانشکده افسری شد. همواره یک دانشجو ممتاز بود در تمام دورههای تحصیلی و آموزشی خود. در سال 1351 برای گذراندن دوره تخصصی توپخانه به امریکا اعزام شد. در سال 1360 فرمانده نیروی زمینی ارتش کشور و در سال 1372 جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشور شد. اما در بامداد روز 21 فروردین در پوشش رفتگر آمدند درب خانه او و با دادن نامهای به او، مقابل دیدگان خانوادهاش او را با شلیک چهار گلوله به جمجمه او شهید کردند.
من صیاد را دوست دارم، زندگی نامه او را خواندم. نظم و انضباط، عشق و جوانمردی، توجه به زیردست، ایمان به خدا در همه حال و . در تمام ابعاد زندگی او موج میزند. مزار او در قطعه 29 بهشت زهرای تهران کمی آن سوتر از مزار شهید آوینی قرار دارد. یک سپهبد، یک قهرمان را ناجوانمردانه ترور کردند. حداقل خوب است زندگینامه قهرمانان خود را بخوانیم.
درباره این سایت